بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیمْ
..... بیان نمود:
(کاف) یعنى؛ کربلاء وحوادث آن، (هاء) اشاره به هلاکت وشهادت اهل بیت سلام اللّه علیهم، (یاء) یزید - بن معاویه است - که بر امام حسین علیه السلام ظلم نمود، (عین) اشاره به عطش وتشنگى آن حضرت واصحاب مى باشد؛ و(صاد) صبر واستقامت آن حضرت خواهد بود.
سعد بن عبداللّه قمى حکایت نماید:
روزى متجاوز از چهل مسئله از مسائل مشکل را طرح وتنظیم نمودم تا از سرور ومولایم حضرت ابومحمّد امام حسن عسکرى صلوات اللّه علیه پاسخ آن ها را دریافت نمایم.
از شهر قم به همراه بعضى دوستان حرکت کردیم، هنگامى که وارد شهر سامراء شدیم به سوى منزل آن حضرت روانه گشته؛ وپس از آن به منزل رسیدیم واجازه ورود گرفتیم، داخل منزل رفتیم.
همین که وارد شدیم، دیدم مولایم همچون ماه شب چهارده در گوشه اتاق نشسته است وکودکى خردسال را - که چون ستاره مشترى مى درخشید - روى زانوى خود نشانیده بود.
امام عسکرى علیه السلام به ما اشاره نمود که جلو بیائید ودر نزدیکى ما بنشینید.
پس طبق فرمان حضرت، جلو رفتیم ونشستیم وسپس مسائل خود را به طور کلّى مطرح کردیم.
امام حسن عسکرى صلوات اللّه علیه پس از شنیدن سخنان ومسائل ما، اشاره به کودک نمود واظهار داشت: اى فرزندم! جواب شیعیان خود را بیان کن.
پس ناگهان، آن کودک لب به سخن گشود وتمامى سؤ ال هاى ما را یکى پس از دیگرى جواب کافى داد.
و بعضى سؤال ها را پیش از آن که مطرح کنیم، خود کودک مطرح مى نمود وجواب آن را مى داد، به طورى که همه ما مبهوت ومتحیّر گشتیم که این کودک خردسال چگونه در همه علوم وفنون شناخت کافى دارد وبا بیان شیوا تمامى سؤ ال هاى ما را پاسخ داده وهمه افراد را قانع مى نماید؟!
پس از آن، امام حسن عسگرى صلوات اللّه علیه متوجّه من شد وفرمود: اى سعد بن عبداللّه! براى چه از قم به این جا آمده اى؟
عرضه داشتم: یاابن رسول اللّه! چون عشق زیارت ودیدار شما را داشتم، بدین جا آمده ام.
حضرت فرمود: پس بقیّه سؤال هائى را که تهیّه وتنظیم نموده بودى، چه شد؟
پاسخ دادم: آماده وموجود مى باشد.
فرمود: از فرزندم ونور چشمم مهدى موعود علیه السلام آنچه مى خواهى سؤ ال کن.
و من بعضى از سؤال هاى باقى مانده را مطرح کردم، از آن جمله عرضه داشتم: یاابن رسول اللّه! تاءویل وتفسیر کهیعص چیست؟
کودک در حالى که روى زانوى پدر نشسته بود، فرمود: این حروف، رموز واخبار غیبى الهى است که خداوند متعال در رابطه با حضرت زکریّا پیغمبر علیه السلام بیان نموده است؛ چون زکریّا از خداوند متعال درخواست نمود تا اسامى خمسه طیّبه - پنج تن آل عبا علیهم السلام - را تعلیم او نماید.
لذا جبرئیل علیه السلام نازل شد وآن اسامى مقدّس را به او تعلیم داد؛ وهر زمان حضرت زکریّا علیه السلام یادى از آن اسامى: (محمّد، علىّ، فاطمه، حسن، حسین علیهم السلام) مى کرد، هر نوع مشکل وناراحتى که داشت، حلّ وبر طرف مى گردید.
امّا هرگاه نام حسین علیه السلام بر زبان جارى مى نمود وبه یاد آن حضرت مى افتاد، غم واندوه فراوانى بر او عارض مى شد؛ وافسرده خاطر مى گردید.
پس روزى اظهار داشت: خداوندا! علّت چیست که هر موقع چهار نفر اوّل را یادآور مى شوم، دلم آرام مى گیرد؛ وچون پنجمین نفر را یاد مى کنم محزون گردیده ودر چشمانم اشک حلقه مى زند؟!
خداوند متعال کهیعص را در جواب حضرت زکریّا علیه السلام برایش فرستاد؛ وتمامى اخبار وجریاناتى را که بر امام حسین علیه السلام مقدّر شده بود، به وسیله آن رموز کلّى برایش بیان نمود:
(کاف) یعنى؛ کربلاء وحوادث آن، (هاء) اشاره به هلاکت وشهادت اهل بیت سلام اللّه علیهم، (یاء) یزید - بن معاویه است - که بر امام حسین علیه السلام ظلم نمود، (عین) اشاره به عطش وتشنگى آن حضرت واصحاب مى باشد؛ و(صاد) صبر واستقامت آن حضرت خواهد بود.
سپس آن کودک در ادامه فرمایشات گهربارش فرمود: چون حضرت زکریّا علیه السلام این خبر را - از فرشته الهى یعنى؛ جبرئیل امین علیه السلام - دریافت نمود، وارد مسجد شد وبه مدّت چند روز در مسجد ماند ومرتّب گریه وزارى مى کرد.
![](http://slidetheme.ir/img/li.png)
![](http://slidetheme.ir/img/li.png)
![](http://slidetheme.ir/img/li.png)
![](http://slidetheme.ir/img/li.png)
![](http://slidetheme.ir/img/li.png)
![](http://slidetheme.ir/img/li.png)
![](http://slidetheme.ir/img/li.png)
![](http://slidetheme.ir/img/li.png)
![](http://slidetheme.ir/img/li.png)
![](http://slidetheme.ir/img/li.png)