سفارش تبلیغ
صبا ویژن

عمر سعد لشکر خود را بخواند، و پیش از غروب آفتاب به سوى حسین علیه السلام حمله ور شد.

حسین علیه السلام در جلو خیمه اش نشسته بود و دو زانو را در بند شمشیر قرار داده بود و در اثر خستگى خوابش برده بود ولى خواهرش زینب علیه السلام بیدار بود و در کنار برادر ایستاده از وى پرستارى مى کرد. زینب غریو حمله سپاه را از نزدیک بشنید، با ملایمت به برادر نزدیک شده گفت: برادر، بانگ و فریاد نزدیک مى شود، آیا نمى شنوى؟ امام حسین علیه السلام سر برداشت و فرمود: جدم رسول خدا صلى الله علیه و آله را در خواب دیدم، به من فرمود: تو نزد ما مى آیى.


خواهرش سیلى به صورت خود نواخت و گفت: اى واى... حسین علیه السلام فرمود: خواهر عزیز من، واى بر تو نباشد، آرام باش خداى تو را رحمت کند. آنگاه امام حسین علیه السلام برادرش حضرت ابوالفضل العباس علیه السلام را فراخواند و از او خواست که برود از مهاجمان خبرى بیاورد. وقتى که حسین دانست که کوفیان آهنگ جنگ دارند دوباره برادر را فرستاد که از آنها خواهش کند که یک امشب را دست از جنگ بدارند، زیرا ما مى خواهیم در این شب براى خدا نماز بخوانیم و دعا کنیم و استعفار نماییم و هنگامى که صبح شد و اگر خدا خواست و رو به رو شدیم، جنگ خواهیم کرد.

عمر سعد با یارانش مشورت کرد که این مهلت را بدهد یا نه؟ یکى گفت: سبحان الله، به خدا ا گر اینان از دیلمیان بودند واین تقاضا را از تو مى کردند شایسته بود که با آن موافقت کنى. سپس تا فردا مهلت دادند.

امام حسین علیه السلام بیعت نمى کند

الا و ان الدعى بن الدعى قد رکزنى بین اثنتین، بین السله و اذلعه و هیهات منا الذله. یابى الله ذلک لنا و رسوله و المومنون و حج.ر طابت و طهرت و انوف حمیه و نفوس ابیه من ان توثر طاعه اللئام على مصارع الکرام. الا و انى زاحف بهذه الا سره مع قله العدد و خخذله الناصر
بدانید ابن زیاد بى پدر فرزند زیاد زنا زاده مرا در میان دو راه قرار داده است؛ یا آن که شمشیرها از نیام کشیده مى شود و یا آن که تن به خوارى و پستى داده تسلیم او و یزید گردم و خوارى از ما بسى به دور است. خدا خوارى ما را نخواهد و پیغمبر و مردمان با ایمان به آن تن ندهند و دامن هاى پاک مادران و جوانان با غیرت و راد مردان با حمیت که هرگز تا راه مرگ و شهادت به روى آنها باز است از راه پستى و مذلت و اطاعت از فرو مایگان نخواهند رفت از خوارى و ذلت ما امتناع دارند اکنون با کمى یاران و پراکنده شدن دوستان براى جنگ آماده ام.

برگرفته از کتاب چهره درخشان حسین بن علی(ع)

 






تاریخ : چهارشنبه 92/8/22 | 3:55 عصر | نویسنده : نوکران آقاعلی اصغر(ع) | نظرات ()

به تیغ قهر زدی خاندان مادری‌ات را
که آشکار کنی غیرت برادری‌ات را
عمو تو باشی و اهل حرم جواب نگیرد؟
فرات منتظر است اقتدار حیدری‌ات را
کسی ندید که یک لحظه هم بروز ندادی
در آن شکوه عقابی، دل کبوتری‌ات را
اگر چه کینه‌ی آن قوم، خون پاک تو را ریخت
زبان گشود عرب قصه‌ی دلاوری‌ات را
چنان حسین، ز پاکان هاشمی است نژادت
اگر قبول نکردی دمی برابری‌ات را
تو ماه بنی‌هاشمی که دختر خورشید
همان نخست پذیرفته بود مادری‌ات را
مهدی فرجی


مشک برداشت که سیراب کند، دریا را
رفت تا تشنگی‌اش، آب کند دریا را
آب روشن شد و عکس قمر افتاد در آب
ما ه می‌خواست، که مهتاب کند دریا را
تشنه می‌خواست ببیند، لب او را دریا
پس ننوشید که سیراب کند دریا را
کوفه شد علقمه، شق‌القمری دیگر دید
ماه افتاد، که محراب کند دریا را
تا خجالت بکشد، سرخ شود چهره‌ی آب
زخم می‌خورد، که خوناب کند دریا را
ناگهان موج برآمد، که رسید اقیانوس
تا در آغوش خودش، خواب کند دریا را
آب مهریه‌ی گل بود و الّا خورشید
در توان داشت، که مرداب کند دریا را
کاش روی دل خشکیده‌ی ما آن ساقی
عکسی از چشم خودش قاب کند دریا را
روی دست تو ندیده است کسی، دریا دل
چون خدا خواست که نایاب کند دریا را
سید حمیدرضا برقعی


ماه بنی هاشم
به تیغ قهر زدی خاندان مادری‌ات را
که آشکار کنی غیرت برادری‌ات را
عمو تو باشی و اهل حرم جواب نگیرد؟
فرات منتظر است اقتدار حیدری‌ات را   
کسی ندید که یک لحظه هم بروز ندادی
در آن شکوه عقابی دل کبوتری‌ات را
اگر چه کینه‌ی آن قوم، خون پاک تو را ریخت
زبان گشود عرب قصه دلاوری‌ات را
چنان حسین ز پاکان هاشمی است نژادت
اگر قبول نکردی دمی برابری‌ات را
تو ماه بنی‌هاشمی که دختر خورشید
همان نخست پذیرفته بود مادری‌ات را
مهدی فرجی


حضرت عباس علیه السلام
داری به یک فرات بدل می‌کنی مرا
مضمون صد شریعه غزل می‌کنی مرا
من عمق بی‌کسی تو را درک می‌کنم
وقتی شبیه مشک، بغل می‌کنی مرا
پیش تو هیچ مشکلی آنقدر سخت نیست
در ظرف چند ثانیه حل می‌کنی مرا
اینقدر در مدار خودت دور من مگرد
داری در این مدار زحل می‌کنی مرا
اظهار ضعف می‌کنی و خاک بر سرم
داری خدای عز و جل می‌کنی مرا
صبح است ساقیا و تو آیا به یک نگاه
مهمان دو پیاله عسل می‌کنی مرا؟
رضا جعفری






تاریخ : سه شنبه 92/8/21 | 11:47 عصر | نویسنده : نوکران آقاعلی اصغر(ع) | نظرات ()

 

حجت‌الاسلام والمسلمین سیدمهدی میرباقری، شب گذشته در جمع عزاداران امام حسین(ع) در حرم حضرت معصومه(س) در سخنانی با بیان اینکه زیارت امام حسین(ع) رزقی استثنایی برای شیعیان است، گفت: آثار و ثواب و برکات این عمل برای هیچ عمل مستحب دیگری حتی بکاء بران حضرت ذکر نشده است.
رئیس فرهنگستان علوم اسلامی، افزود: کربلا محل ظهور حقایق و نزول رحمت الهی و مختلف‌الملائکه و مختلف‌الانبیاء است و ملائکه در صف قرار می‌گیرند تا با اذن و اجازه به زیارت آن امام مشرف شوند.
میرباقری با اشاره به تعبیر روایی «فوج ینزل و فوج یصعد» تصریح کرد: دائما دسته‌ای از ملائکه برای زیارت بارگاه مطهر امام حسین(ع) فرود می‌آیند و دسته‌ای نیز به سمت عالم بالا می‌روند.
استاد حوزه علمیه با تأکید بر اینکه چنین ثواب‌ها و برکات برای زیارت امام حسین(ع) امری شگفت‌انگیز نیست عنوان کرد: در روایات آمده است خانه‌ای که در آن قرآن تلاوت می‌شود و ذکر و نام خدا جاری است در آسمان‌ها می‌درخشد و مورد توجه ملائکه است پس تعجب ندارد چنین بارگاهی همواره مورد توجه باشد.
میرباقری با اشاره به برخی ثواب‌های زیارت امام حسین(ع) روایاتی از کامل الزیارات را قرائت کرد و گفت: در برخی روایات فردی که بدون عذر به زیارت کربلا نرود به شدت مذمت شده است.
رئیس فرهنگستان علوم اسلامی به روایتی از امام باقر(ع) اشاره و بیان کرد: امام باقر(ع) فرمودند اگر کسی شیعه ما است و بدون عذر به زیارت کربلا نرود ایمانش ناقص است و اگر وارد بهشت هم شود درجه‌اش در مقایسه با سایر مومنان کمتر خواهد بود.
میرباقری ادامه داد: در روایت دیگری وجود دارد که اگر کسی عمدا زیارت کربلا را ترک کند عاق اهل بیت(ع) خواهد شد و علامه مجلسی هم در فتوایی بر خلاف مشهور فتاوای مراجع یک بار زیارت کربلا در طول عمر را واجب کرده است.
وی افزود: در روایت دیگری داریم که اگر کسی در مسیر زیارت کربلا شهید شود اولین قطره خون او تمام خطاهایش را می‌آمرزد و فرشتگان باطن او را تطهیر می‌کنند.
استاد حوزه علمیه با بیان اینکه طینت مومنان از یک گل و طینت کفار از گل دیگری سرشته شده، تصریح کرد: خداوند طینت مومنان و کفار را جداگانه آفرید و بعد آن دو را در هم آمیخت، لذا برخی گناهان از سوی مومنان ناشی از اختلاط این دو طینت است و کسی که در مسیر زیارت شهید شود فرشتگان طینت او را پاک کرده و با روحی سرشار از ایمان به بهشت می‌برند.
وی ادامه داد: در روایت دیگری آمده است که زیارت کربلا زیارت پیامبر(ص)، امام علی(ع) و زیارت خداست که البته زیارت جسمانی منظور نیست و این نوع زیارت که این همه ثواب هم دارد زیارت عارفاً بحقه است که جایگاه علیین و اعلی علیین را برای انسان به همراه دارد.
میرباقری تأکید کرد: کسی که کربلا را عارفاً بحقه زیارت کند به تعبیر برخی از روایات «محدث الله» می‌شود و باب گفت‌وگو از فوق عرش برای او باز می‌شود.
وی با بیان اینکه برخی روایات ثواب زیارت کربلا را معادل 70 هزار حج مقبوله دانسته‌اند، تصریح کرد: این به معنای آن است که ظرفیت سلوک و رشد یک زیارت امام حسین(ع) معادل 70 هزار حج مقبول است.
رئیس فرهنگستان علوم اسلامی در بیان چرایی این اندازه ثواب و ارزشمندی زیارت امام حسین(ع) اظهار کرد: اجمال قضیه این است که تمامی عبادات و فروعات مانند نماز و روزه و ... برای این است که انسان در مسیر ولایت قرار گیرد اما زیارت حرکت مستقیم در مسیر ولایت است و انسان بدون واسطه به لقاء الله می‌رسد و واسطه دیگری وجود ندارد./س





تاریخ : دوشنبه 92/8/20 | 11:37 عصر | نویسنده : نوکران آقاعلی اصغر(ع) | نظرات ()

عمل به نذر و وفای به آن در هر صورت لازم است و مکلف باید طبق آن عمل کند؛ البته اگر به صورت صحیح و با تمام شرایط باشد، و از جمله شرایط این است که صیغه خوانده شود. البته لازم نیست به عربی باشد، بلکه اگر معنای صیغه عربی را برساند، کافی است. پس اگر بگوید: چنانچه حاجت من برآورده شود «برای خدا بر من (لازم) است که هزار تومان به فقیر بدهم یا در شب یا روز عاشورا در فلان حسینیه به عزاداران غذا بدهم » نذر او صحیح است.

چنانچه اصل نذر بدین صورت انجام شود، به هر کیفیتی که نذر کرده، باید به جا آورد ونمی تواند پول آن را بدهد . اگر در نذر شرط کرده باشد که سفره ابوالفضل را مثلا در منزل بگیرد یا در مسجد یا در حسینیه یا به عزاداران غذا بدهد ، باید به همین شکل عمل شود.

اگر در آن مکان نیازی به غذا نبود یا دیگران نیز غذا تهیه کرده بودند، می توان غذا یا نذر را در جای دیگری که مجلس عزای حضرت اباعبدالله(ع) برقرار است، به مصرف رساند .

اگر صیغه نذر طبق شرایط نباشد،‌ آن نذر اعتبار ندارد، ولی می تواند به دلخواه خود با توجه به عهد و نیتی که کرده،‌گوسفندی قربانی کند یا کار خیر دیگری انجام دهد یا غذایی به عزاداران بدهد .

نکته مهم:

باید در نذرها سعی کنیم که محدودة وسیع در نظر گرفته شود و با ذکر قید و شرط،‌خود را در محدودیت قرار ندهیم یا عملاً نذر را بی فایده یا با فایدة اندک نکنیم، یا مال را در معرض تلف و ضایع شدن قرار ندهیم، مثلاً به جای نذر کردن چیز خاص،‌در مکان و زمان خاص و ...،‌نذر کنیم که آن را در مجالس امام حسین(ع) خرج کنیم. با این نذر، ‌محدودة عمل به نذر وسیع می‌شود و در هر جا و زمانی که مناسب تر است،‌مصرف می‌شود و مشکلاتی که در سؤال فرض شده، پبش نمی‌آید.

از نظر ثواب نیز نه تنها تفاوت نخواهد کرد،‌بلکه چه بسا به جهت مصرف شده در جای بهتر و لازم‌تر، ثواب آن بیشتر باشد.

                                               توضیح المسائل مراجع، ج 2، ص 541، مسئلة 2641.  






تاریخ : شنبه 92/8/18 | 10:41 عصر | نویسنده : نوکران آقاعلی اصغر(ع) | نظرات ()

در این روز عبیدالله بن زیاد مردم را در مسجد کوفه گردآورد و خود به منبر رفت و گفت: ای مردم! شما آل ابی سفیان را آزمودید و آنها را چنان که می خواستید، یافتید! و یزید را می شناسید که دارای سیره و طریقه ای نیکو است و به زیر دستان احسان می کند! و عطایای او بجاست! و پدرش نیز چنین بود! و اینک یزید دستور داده است که بهره شما را از عطایا بیشتر کنم و پول را نزد من فرستاده که در میان شما قسمت نموده و شما را به جنگ با دشمنش حسین بفرستم! 

این سخن را به گوش جان بشنوید و اطاعت کنید. 
سپس از منبر به زیر آمد و برای مردم شام نیز عطایایی مقرر کرد  و دستور داد تا در تمام شهر ندا کنند که مردم برای حرکت آماده باشند، و خود و همراهانش به سوی نخیله حرکت کرد و حصین بن نمیر و حجار بن ابجر و شبث بن ربعی و شمر بن ذی الجوشن را به کربلا گسیل داشت تا عمربن سعد را در  جنگ با حسین کمک نمایند. 
پس از اعزام عمر بن سعد به کربلا، شمر بن ذی الجوشن اولین فردی بود که با چهار هزار نفر سپاهی آزموده برای جنگ با امام حسین علیه السلام اعلام آمادگی کرد و بعد یزید بن رکاب کلبی با دو هزار نفر و حصین بن نمیر با چهار هزار نفر و مضایر بن رهینه مازنی با سه هزار نفر و نصر بن حرشه با دو هزار نفر که جمعا بیست هزار نفر می شدند. 
    برگرفته از کتاب چهره درخشان امام حسین(ع)





تاریخ : جمعه 92/8/17 | 8:50 عصر | نویسنده : نوکران آقاعلی اصغر(ع) | نظرات ()

مر بن سعد یک روز بعد از ورود امام به کربلا یعنی روز سوم محرم با چهار هزار سپاهی از اهل کوفه وارد کربلا شد.

برخی نوشته اند که: بنو زهره(قبیله عمربن سعد) نزد او آمده‌اند و گفتند: تو را به خدا سوگند می‌دهیم از این کار درگذر و تو داوطلب جنک با حسین مشو، زیرا این باعث دشمنی میان ما و بنی‌هاشم می‌گردد.
عمربن سعد نزد عبیدالله رفت و استعفا کرد، ولی عبیدالله استعفای او را نپذیرفت و او تسلیم شد.
برخی از تاریخ نویسان می گویند: عمربن سعد دو پسر داشت: یکی به نام حفض که پدر را تشویق و ترغیب به رفتن می کرد تا با امام علیه السلام متقابله کند، ولی فرزند دیگرش او را به شدت از اقدام به چنین کاری برحذر می داشت و سرانجام حفص نیز با پدرش راهی کربلا شد.
 
خریداری اراضی کربلا
از وقایعی که در روز سوم ذکر شده این است که امام علیه‌السلام قسمتی از زمین کربلا را که قبرش در آن واقع شده است از اهل نینوا و غاضریه به شصت هزار درهم خرید و با آنها شرط کرد که مردم را برای زیارت قبرش راهنمایی نموده و زوار او را تا سه روز میهمانی نمایند.
امام حسین علیه‌السلام وقتی به کربلا رسید زمین نینوا و غاضریه را از بنی‌اسد به شصت هزار درهم خرید و با آنها شرط کرد که زوارش را به قبرش راهنمایی کنند و آنها را مهمان کنند و در قبال این شرط زمین را دوباره پس از آنکه پولش را پرداخت به آنها واگذاشت. از این خبر معلوم می شود که با امام علیه‌السلام چقدر کالا و پول همراه بود که مازاد آن بالغ یر شصت هزار درهم میشد.
 
شاهد دیگر بر عظمت این دستگاه سلطنت، قضیه محمد بشر خضرمی است که سید بن طاووس نقل نموده است که شب عاشورا یا همان شبی که مرگ دو و بر خیمه های می گشت به محمد بشر خضرمی می گفتند: پسرت در سرحد ری اسیر شد. پاسخ داد: من می خواهم پسرم اسیر باشد و من بعد از وی زنده بمانم. امام حسین علیه‌السلام سخن محمد را شنید، به او فرمود: خدا به تو رحم کند، من بیعتم را از تو برداشتم و تو آزادی، هر طور می توانی در آزادی پسرت بکوش.
عرض کرد: درندگان مرا زنده نگذارند هرگاه از تو جدا شوم.
 
حضرت فرمود: این لباس ها و بردهای یمنی را به پسرت ده که در آزادی خود صرف کند. پس به او پنج دست لباس عطا فرمود که بهای آنها هزار دینار بود. معلوم نیست جنس این لباس ها چه بوده که قیمت یک دست آن دویست دینار می شد و چقدر ای این نوع لباس با حضرت بود و برای چه آنها را با خود می برد و این پرسشی است که شاید شنونده از آن بی‌نیاز باشد.
حسین علیه‌السلام بزرگ‌تر از آن است که برای رهایی جان خود حرمت حرم خدا را بشکند.
امام با عمل خود به همه به خصوص شیعه درس دینداری داد و به آنها فهماند که در خرید زمین باید متوجه باشند اموال یکدیگر را غصب نکنند.
درسی به بشر داد به دستور الهی درسش عملی بود نه کتبی نه شفاهی
 
هوشیاری یاران امام علیه‌السلام
هنگامی که عمربن سعد به کربلا وارد شد، عزره بن قیس احمسی را نزد امام حسین علیه‌السلام فرستاد تا از امام سوال کند برای چه به این مکان آمده و چه قصدی دارد؟!
چون عزره از جمله کسانی بود که به امام علیه السلام نامه نوشته و او را به کوفه دعوت کرده بود، از رفتن به منزل آن حضرت شرم کرد، پس عمر بن سعد از اشراف کوفه که به امام نوشته و او را به کوفه دعوت کرده بودند خواست که این کار را انجام دهند، تمامی آنها از رفتن به خدمت امام خودداری کردند! 
ولی شخصی به نام کثیر بن عبدالله شعبی که مرد گستاخی بود برخاست و گفت: من به نزد حسین می روم و اگر خواهی او را خواهم کشت! 
عمر بن سعد گفت: چنین تصمیمی را فعلاً ندارم، ولی به نزد او برو و بپرس برای چه مقصودی به این سرزمین آمده است؟!
کثیر بن عبدالله به طرف امام حسین علیه السلام رفت، ابوثمامه صائدی که از یاران امام حسین بود چون کثیر بن عبدالله را مشاهده کرد به امام عرض کرد: 
این شخص که می‌آید بدترین مردم روی زمین است!
پس ابو ثمامه راه را بر کثیر بن عبدالله گرفت و گفت: شمشمیر خود را بگذار و نزد حسین علیه السلام برو! 
کثیر گفت: به خدا سوگند که چنین نکنم! من رسول هستم، اگر بگذارید پیام خود را می‌رسانم، در غیر این صورت باز خواهم گشت. 
ابو ثمامه گفت: من دستم را روی شمشیرت می‌گذارم، تو پیامت را ابلاغ کن. 
کثیربن عبدالله گفت: به خدا سوگند هرگز نمی‌گذارم چنین کاری کنی. 
ابوثمامه گفت: پیامت را به من بازگو تا من آن را به امام برسانم، زیرا تو مرد زشتکاری هستی و من نمی‌گذارم به نزد امام بروی. 
پس از این مشاجره و نزاع، کثیر بن عبدالله بدون ملاقات بازگشت و جریان را به عمر بن سعد اطلاع داد. عمر بن سعد شخصی به نام قره بن قیس حنظلی را به نزد خود فراخواند و گفت: ای قرّه! حسین را ملاقات کن و ازعلّت آمدنش به این سرزمین جویا شو. 
قرّه بن قیس به طرف امام حرکت کرد، امام حسین علیه السلام به اصحاب خود فرمود: آیا این مرد را می‌شناسید؟
حبیب بن مظاهر عرض کرد: آری! این مرد، تمیمی است و من او را به حسن رأی می‌شناختم و گمان نمی‌کردم او را در این صحنه و موقعیت مشاهده کنم. 
آن گاه قره بن قیس آمد و بر امام سلام کرد و رسالت خود را ابلاغ نمود، امام حسین علیه السلام فرمود: مردم شهر شما به من نامه نوشتند و مرا دعوت کرده‌اند، و اگر از آمدن من ناخشنودید باز هم گشت. 
قرّه چون خواست باز گردد، حبیب بن مظاهر به او گفت: ای قرّه! وای بر تو! چرا به سوی ستمکاران باز می‌گردی؟! این مرد را یاری کن که به وسیله پدرانش به راه راست هدایت یافتی. 
قرّه بن قیس گفت: من پاسخ این رسالت خود را به عمر بن سعد برسانم و سپس در این امر اندیشه خواهم کرد! پس به نزد عمر بن سعد بازگشت و او را از جریان امر باخبر ساخت، عمر بن سعد گفت: امیدوارم که خدا مرا از جنگ با حسین برهاند. 

نامه عمر بن سعد 
حسان بن فائد می‌گوید: من نزد عبیدالله بودم که نامه عمربن سعد را آوردند، و در آن نامه چنین آمده بود: چون من با سپاهیانم در برابر حسین و یارانش پیاده شدم، قاصدی نزد او فرستاده و از علت آمدنش جویا شدم، او در جواب گفت: اهالی این شهر برای من نامه نوشته و نمایندگان خود را نزد من فرستاده و از من دعوت کرده‌اند، اگر آمدنم را خوش نمی‌دارید، باز هم گشت.
عبیدالله چون نامه عمر بن سعد را خواند، گفت: 
الان وقد علقت مخالبنا به      یرجو النجاه ولات حین مناص 
 
نامه عبیدالله بن عمر بن سعد
عبیدالله بن عمر بن سعد نوشت: نامه تو رسید و از مضمون آن اطلاع یافتم، از حسین بن علی بخواه تا او و تمام یارانش با یزید بیعت کنند؛ اگر چنین کرد،‌ ما نظر خود را خواهیم نوشت!
چون این نامه به دست عمر بن سعد رسید، گفت: می پندارم که عبیدالله بن زیاد خواهان عافیت و صلح نیست.
عمر بن سعد، نامه عبیدالله بن زیاد را به اطلاع امام حسین نرساند،  زیرا می دانست که آن حضرت با یزید هرگز بیعت نخواهد کرد.
عبیدالله بن زیاد پس از اعزام عمر بن سعد به کربلا، اندیشه اعزام سپاهی انبوه را در سر می پروراند، و بعضی نوشته اند: مردم کوفه جنگ کردن با امام حسین علیه السلام را ناخوش می دانستند و هرکس را به جنگ آن حضرت روانه می کردند، باز می گشت.
عبیدالله بن زیاد شخصی را به نام سوید بن عبدالرحمن فرمان داد تا مساله فرار از جنگ تحقیق کند و  متخلفان را نزد او برد، و او یک نفر شامی را که برای انجام امر مهمی از لشکرگاه به کوفه آمده بود، گرفته و نزد عبیدالله برد و او دستور داد سرآن مرد شامی را از تنش جدا نمایند تا کسی جرات سرپیچی از دستورهای او را نکند! نوشته اند که آن مرد شامی برای طلب میراث به کوفه آمده بود!
 
عبیدالله در نخیله
عبیدالله شخصا از کوفه به طرف نخیله حرکت کرد و کسی را نزد حصین ابن تمیم- که به قادسیه رفته بود- فرستاد و او به همراه چهار هزار نفر که با او بودند به نخیله آمد، سپس کثیر بن شهاب حارثی و محمد بن اشعث و قعقاع بن سوید و اسماء بن خارجه را طلب کرد و گفت: در شهر کوفه گردش کنید و مردم را به طاعت و فرمانبرداری از یزید و من فرمان دهید، و آنان را از نافرمانی و برپا کردن فتنه بر حذر دارید و آنان را به لشکرگاه فراخوانید؛ پس از آن چهار نفر طبق دستور عمل کردند و سه نفر از آنها به نخیله نزد عبیدالله بازگشتند، و کثیر بن شهاب در کوفه ماند و در میان کوچه ها و گذرگاه ها می گشت و مردم را به پیوستن به لشکر عبیدالله تشویق می کرد و آنان را از یاری امام حسین بر حذر می داشت.
عبیدالله گروهی سواره را بین خود و عمر بن سعد قرار داد که هنگام نیاز از وجود آنها استفاده شود، و هنگامی که او در لشکرگاه نخیله بود شخصی به نام عمار بن ابی سلامه تصمیم گرفت که او را ترور کند، ولی موفق نشد و به طرف کربلا حرکت کرد و به امام ملحق گردید و شهید شد.
 
                                                                     برگرفته شده از کتاب، چهره درخشان امام حسین (ع)





تاریخ : جمعه 92/8/17 | 1:8 صبح | نویسنده : نوکران آقاعلی اصغر(ع) | نظرات ()

از اعمال پر فضیلت در سومین روز ماه محرم روزه داری است.در این رابطه به بیان نقل قولی از پیامبر اکرم (ص) می پردازیم :


روز سوم محرم
از پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله) نقل شده است :
«هر کس در این روز روزه بگیرد، خداوند دعایش را اجابت کند
در آن روز سپاه عمر بن سعد وارد کربلا شد.






تاریخ : پنج شنبه 92/8/16 | 12:3 صبح | نویسنده : نوکران آقاعلی اصغر(ع) | نظرات ()
دعای امام حسین علیه السلام 
امام علیه السلام فرزندان و برادران و اهل بیت خود را جمع کرد و بعد نظری بر آنها انداخته گریست و گفت: خدایا! ما عترت پیامبر تو محمد صلی الله علیه و آله هستیم، ما را از حرم جدمان راندند و بنی امیه در حق ما جفا روا داشتند. خدایا! حق ما را از ستمگران بستان و ما را بر بیدادگران پیروز گردان. 
ام کلثوم علیها السلام به امام علیه السلام گفت: ای برادر! احساس عجیبی در این وادی دارم و اندوه هولناکی بر دل من سایه افکنده است. امام حسین علیه السلام خواهر را تسلی داد. 
 
سخنان امام علیه السلام 
امام علیه السلام پس از ورود به سرزمین کربلا به اصحاب خود فرمود: 
مردم بندگان دنیا هستند و دین را همانند چیزی که طعم و مزه داشته باشد، می انگارند و تا مزه ان را بر زبان خود احساس می کنند آن را نگاه می دارند و هنگامی مه بنای آزمایش باشد، تعداد دینداران اندک می شود. 
 
نامه امام علیه السلام به اهل کوفه 
امام علیه السلام دوات و کاغذ طلب کرد و خطاب به تعدادی از بزرگان کوفه که می دانست بر رای خود استوار مانده اند، این نامه را نوشت:  
"بسم الله الرحمن الرحیم از حسین بن علی به سوی سلیمان بن صرد و مسیب بن نجبه و رفاعه بن شداد و عبدالله بن وال و گروه مومنان، اما بعد، شما می دانید که رسول خدا صلی الله علیه و آله در حیات خود فرمود: هرکس سلطان ستمگری را ببیند که حرام خدا را حلال نماید و پیمان خود را شکسته و با سنت من مخالفت می کند و در میان بندگان خدا با ظلم و ستم رفتار می نماید و اعتراض نکند، قولاً و عملاً سزاوار است که خدای متعال هر عذابی را که بر آن سلطان بیدادگر مقدر می کند، برای او نیز مقدر می کند، برای او نیز مقرر دارد و شما می دانید و این گروه(بنی امیه) را می شناسید که از شیطان پیروی نموده و از اطاعت خدا سرباز زده و فساد را ظاهر و حدود الهی را تعطیل و غنایم را منحصر به خود ساخته اند، حرام خدا را حلال و حلال خدا را حرام کرده اند. 
نامه های شما به من رسید و فرستادگان شما به نزد من آمدند و گفتند که شما با من بیعت کرده اید و مرا هرگز در میدان مبارزه تنها نخواهید گذارد و مار به دشمن تسلیم نخواهید کرد. حال اگر بر بیعت و پیمان خود پایدارید که راه صواب هم همین است، من با شمایم و خاندان من با خاندان شما و من پیشوای شما خواهم بود؛ و اگر چنین نکنید و بر عهد خود استوار نباشید و بیعت مرا از خود برداشتید، به جان خودم قسم که تعجب نخواهم کرد، چرا که رفتارتان را با پدرم و برادرم و پسر عمویم مسلم دیده ام هر کس فریب شما خورد ناآزموده مردی است شما از بخت خود رویگردان شدید و بهره خود را در همراه بودن با من از دست دادید، هرکس پیمان شکند زیانش را خواهد دید و خداوند به زودی مرا از شما بی نیاز گرداند، و الاسلام علیکم و رحمته الله و برکاته" 
امام علیه السلام نامه را بست و مهر کرد و به قیس صیداوی داد تا عازم کوفه شود و چون امام علیه السلام از خبر کشته شدن قیس مطلع گردید گریه  در گلوی او پیچید و اشک بر گونه‌اش لغزید و فرمود:  
" خداوندا! برای ما  وشیعیان ما در نزد خود پایگاه والایی قرار ده و  ما را با آنان در جوار رحمت خود مستقرساز که تو بر انجام هر کاری قادری". 
سپس امام حمد و ثنای الهی را به جا آورد و بر محمد و آل محمد درود فرستاد و خطبه‌ای ایراد فرمود.  
اظهارات یاران امام علیه السلام  :
پس از سخنان امام، زهیر بپا خاست و گفت: ای پسر رسول خدا! گفتار تو را شنیدیم، اگر دنیای ما همیشگی و ما در آن جاویدان بودیم، ما قیام با تو و کشته شدن در کنار تو را بر ماندن در دنیا مقدم می‌داشتیم.  
سپس بریر برخاست و گفت: یابن رسول الله! خدا به وسیله تو بر ما منت نهاد که ما در رکاب تو جهاد کنیم و بدن ما در اره تو قطعه قطعه شود و جدّ بزرگوارت رسول خدا صلّی الله علیه و آله در روز قیامت شفیع ما باشد.  
سپس، نافع بن هلال از جا بلند شد و عرض کرد: ای پسر رسول خدا! تو می‌‌دانی که جدّ پیامبر خدا هم نتوانست محبّت خود را در دل‌های همه جای دهد و چنانچه می‌خواست، همه فرمان پذیر او نشدند، زیرا که در میان مردم، منافقاتی بودند که نوید یاری می‌دادند ولی در دل، نیّت بی‌وفایی داشتند؛ این گروه در پیش روی از عسل شیرین‌تر و در پشت سر، از حنظل تلخ‌ تر بودند! تا خدای متعال او را به جوار رحمت خود برد؛ و پدرت علی علیه السلام نیز چنین بود، گروهی به یاری او برخاستند و او با ناکثین و قاسطین و مارقین قتال کرد تا مدت او نیز به سر آمد و به جوار رحمت حقّ شتافت، و تو امروز نزد ما بر همان حالی! هرکس پیمان شکست و بیعت از گردن خود برداشت، زیانکار است و خدا تو را از او بی‌نیاز می‌گرداند، با ما به هر طرف که خواهی به سوی مغرب و یا مشرق، روانه شو، به خدا سوگند که ما از قضای الهی نمی‌هراسیم و لقای پروردگار را ناخوش نمی‌داریم و ما از روی نیّت و بصیرت هر که را با تو دوستی ورزد، دوست داریم، و هر که را با تو دشمنی کند، دشمن داریم.  
نامه عبیدالله به امام علیه السلام  
به دنبال اطلاع عبیدالله از ورود امام علیه السلام به کربلا، نامه‌ای بدین مضمون به حضرت نوشت: به من خبر رسیده است که در کربلا فرود آمده‌ای، و امیر المومنین یزید! به من نوشته است که سر بر بالین ننهم و نان سیر نخورم تا تو را به خداوند لطیف و خبیر ملحق کنم! و یا به حکم من و حکم یزید بن معاویه باز آیی! والسلام.  
چون این نامه به امام رسید و آن را خواند، آن را پرتاب کرده فرمود: رستگار نشوند آن گروهی که خشنودی مخلوق را به خشم خالق خریدند.  
فرستاده عبیدالله گفت: ای ابا عبدالله! جواب نامه؟ 
امام فرمود: این نامه را جوابی نیست! زیرا بر عبیدالله عذاب الهی لازم و ثابت است.  
چون قاصد نزد عبیدالله بازگشت و پاسخ امام را بگفت، ابن زیاد برآشفت و به سوی عمر بن سعد نگریست و او را به جنگ حسین فرمان داد.  
عمربن سعد که شیفته ولایت "ری" بود، از قتال با حسین علیه السلام عذر خواست، عبیدالله گفت: پس آن فرمان ولایت ری را باز پس ده!  
عبیدالله بن زیاد اندکی قبل از این واقعه دستور داده بود تا عمربن سعد به سوی دستبی همراه با چهار هزار سپاهی حرکت کند؛ زیرا دیلمیان بر آن جا مسلّط شده بودند، و ابن زیاد فرمان امارت ری را به نام عمر بن سعد نوشته بود، عمر بن سعد هم در حمام اعین خود را آماده حرکت کرده بود که خبر حرکت امام به سمت کوفه به ابن زیاد رسید و او عمر بن سعد را طلب کرد و گفت: باید به جانب حسین روی و چون از این مأموریت فراغت یافتی، آنگاه به سوی ری روانه شو!  
به همین جهت عمر بن سعد از سر شب تا سحر در اندیشه این کار بود و با خود می‌گفت:  
ءاترک ملک الری و الری رغبتی  ام ارجع مذموماً بقتل حسین  
و فی قتله النار التی لیس دونها     حجاب و ملک الری قره عینی 
 
سپس با اهل مشورت این مسأله را در میان گذاشت، همه او از جنگ با حسین بن علی علیه السلام نهی کردند، و حمزه بن مغیره فرزند خواهرش به او گفت: تو را به خدا از این اندیشه درگذر؛ زیرا مقاتله با حسین، نافرمانی خداست و قطع رحم کردن است، به خدا سوگند که اگر همه دنیا از آن تو باشد و آن را از تو بگیرند بهتر است از آن که به سوی خدا بشتابی در حالی که خون حسین بر گردن تو باشد.  
عمر بن سعد گفت: همین کار را انجام خواهم داد ان شاء الله!  
عمار بن عبدالله  
عمّار بن عبدالله از پدرش نقل کرده است: بر عمر بن سعد وارد شدم در حالی که عازم به سوی کربلا بود، به من گفت: امیر مرا فرمان داده است به سوی حسین حرکت کنم. من او را از این کار نهی کردم و گفتم: از این قصد باز گرد! هنگامی که از نزد او بیرون آمدم شخصی نزد من آمد و گفت: عمر بن سعد مردم را به جنگ با حسین فرا می‌خواند؛ به نزد او رفتم در حالی که نشسته بود، چون مرا دید روی از من گرداند، دانستم که عازم حرکت است و از نزد او بیرون آمدم.  
عمر بن سعد نزد ابن زیاد رفت و گفت: مرا بدین مسوولیت گماردی و در ازای آن، ولایت ری را به من اعطا کردی، و مردم هم از این معامله آگاهند، ولی پیشنهادی دارم و آن این است که عده‌ای از اشراف کوفه هستند که در این مقاتله به همراهی آنان نیاز دارم! آنها را نزد خود فراخوان تا سپاه مرا در این مسیر همراه باشند، سپس نام تعدادی از اشراف کوفه را ذکر کرد، عبیدالله بن زیاد گفت: ما در این که چه کسی را خواهیم فرستاد، از تو نظرخواهی نخواهیم کرد! اگر با این گروه که همراه تو هستند، از عهده انجام این مأموریت بر می‌آیی که هیچ، درغیر این صورت باید از امارت ری چشم بپوشی!  
عمربن سعد چون پافشاری عبیدالله را مشاهده کرد گفت: خواهم رفت.





تاریخ : چهارشنبه 92/8/15 | 9:39 صبح | نویسنده : نوکران آقاعلی اصغر(ع) | نظرات ()

قال الصادق علیه السلام:"کل الجزع و البکاءمکروه سوى الجزع و البکاءعلى الحسین علیه السلام. "

امام صادق علیه السلام فرمود: هر نالیدن و گریه ‏اى مکروه است، مگر ناله و گریه بر حسین علیه السلام.
                                                                                           (بحارالانوار،ج 45، ص313)





تاریخ : چهارشنبه 92/8/15 | 5:55 صبح | نویسنده : نوکران آقاعلی اصغر(ع) | نظرات ()

امام خامنه ای (مد):

در مجالس عزادارى ماه محرّم، این سه ویژگى باید وجود داشته باشد: 1. عاطفه را نسبت به حسین‌بن‌على و خاندان پیغمبر(ع) بیشتر کند. (علقه و رابطه و پیوند عاطفى را باید مستحکم‌تر سازد.) 2. نسبت به حادثه‌ى عاشورا، باید دیدِ روشن و واضحى به مستمع بدهد. 3. نسبت به معارف دین، هم ایجاد معرفت و هم ایجاد ایمان - ولو به نحو کمى - کند. نمى‌گوییم همه‌ى منبرها باید برخوردار از همه‌ى این خصوصیات باشند و به همه‌ى موضوعات بپردازند؛ نه. شما اگر یک حدیثِ صحیح از کتابى معتبر را نقل و همان را معنا کنید، کفایت مى‌کند.






تاریخ : سه شنبه 92/8/14 | 10:32 عصر | نویسنده : نوکران آقاعلی اصغر(ع) | نظرات ()
<   <<   16   17   18   19   20   >>   >
لطفا از دیگر مطالب نیز دیدن فرمایید
طول ناحیه در قالب بزرگتر از حد مجاز
.: Weblog Themes By SlideTheme :.